معنی تشکیل کشورهای متحد دادن متحد، وابسته، هم پیمان، هم عهد کردن، متعهد کرد, معنی تشکیل کشورهای متحد دادن متحد، وابسته، هم پیمان، هم عهد کردن، متعهد کرد, معنی تaldg lamciاd kتpb bاbj kتpb، mاfsتi، ik /dkاj، ik uib lcbj، kتuib lcb, معنی اصطلاح تشکیل کشورهای متحد دادن متحد، وابسته، هم پیمان، هم عهد کردن، متعهد کرد, معادل تشکیل کشورهای متحد دادن متحد، وابسته، هم پیمان، هم عهد کردن، متعهد کرد, تشکیل کشورهای متحد دادن متحد، وابسته، هم پیمان، هم عهد کردن، متعهد کرد چی میشه؟, تشکیل کشورهای متحد دادن متحد، وابسته، هم پیمان، هم عهد کردن، متعهد کرد یعنی چی؟, تشکیل کشورهای متحد دادن متحد، وابسته، هم پیمان، هم عهد کردن، متعهد کرد synonym, تشکیل کشورهای متحد دادن متحد، وابسته، هم پیمان، هم عهد کردن، متعهد کرد definition,